بیا تا شمع هم پروانه ی هم یار هم باشیم
در این گلشن بهار هم گل هم خار هم باشیم
به صحرای صفا در پرده با هم راز هم گوییم
به گلزار وفا هم ناله ی هم، زار هم باشیم
شبان تیره را روشن کنیم از مهر یکدیگر
در این تاریک محفل شمع گل رخسار هم باشیم
ز یک رنگی به هم آیینه وار اوصاف هم گوییم
به یکتایی دل هم دیده ی بیدار هم باشیم
به جان سوزی رفیق شعله های اشتیاق هم
به دلداری حریف خصم آتش بار هم باشیم
چو یاران نبی در صفه توحید بنشینیم
صفای هم گل هم باغ هم گلزار هم باشیم
اویس و بوذر و مقداد و سلمان و حبیب و هم
کمیل و زید و حجر و میثم و عمار هم باشیم
رقیب ار آتش افروزد که ما را آشیان سوزد
پناه هم ز آب دیده ی خون بار هم باشیم
عدوی کینه جو بر هم زند گر آشیان ما را
خرابی را وطن سازیم و جغد زار هم باشیم
در این سختی طبیب درد بی درمان هم گردیم
بدین زندان گروه بی دلان دلدار هم باشیم
شب ظلمت چراغ شادی از صحبت بر افروزیم
به روز هوشیاری رهبر افکار هم باشیم
حریفان مست و تیر انداز و ما پروای هم داریم
رقیبان رند و غافل گیر و ما هوشیار هم باشیم
الهی دشمنان دادند دست دوستی با هم
چرا ما دوستان پیوسته در پیکار هم باشیم
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر