۱۳۸۴ اردیبهشت ۱۳, سه‌شنبه

ترا من چشم در راهم شباهنگام

ترا من چشم در راهم شباهنگام

كه مي گيرند در شاخ تلاجن سايه ها رنگ سياهي

وز آن دلخستگانت راست اندوهي فراهم

ترا من چشم در راهم.

شباهنگام. در آن دم كه بر جا درّه ها چون مرده ماران خفتگانند

در آن نوبت كه بندد دست نيلوفر به پاي سرو كوهي دام

گرم ياد آوري يا نه، من از يادت نمي كاهم

تو را من چشم در راهم

هیچ نظری موجود نیست: