۱۳۸۹ آذر ۱۶, سه‌شنبه

نیامدی ... نیا !!!

چه روزها که یک به یک غروب شد نیامدی
چه بغض ها که در گلو رسوب شد نیامدی
خلیل آتشین سخن، تبر به دوش بت شکن
خدایمان دوباره سنگ و چوب شد نیامدی
برای ما که دلشکسته ایم و خسته ایم نه
ولی برای عده ای چه خوب شد نیامدی
تمام روزهای هفته را در انتظار جمعه ام
دوباره صبح، ظهر، غروب شد نیامدی
...
نیا نیا گل نرگس، جهان که جای تو نیست
دو صد ترانه به لبها، یکی برای تو نیست
نیا نیا گل نرگس که در زلال دلی
هزار آینه نقش و یکی ز خال تو نیست
نیا نیا گل نرگس فدا شوی مولا
هزار نامه ی کوفی یکی برای تو نیست

هیچ نظری موجود نیست: